به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانیغزل هاشمارهٔ ۳۸۶: از قدش جلوه باز کام گرفت

2460عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از قدش جلوه باز کام گرفت
هر قدم حیرتی به دام گرفت
زهد مشرب پرست را نازم
در شب روزه رفت و جام گرفت
توبه می درست پیمان نیست
نتوان روزه حرام گرفت
عسس باده بین که ماه صیام
صبح را در لباس شام گرفت
وقت صبح است ساغر نگهی
می بیگانگی قوام گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۸۵: تا غمش در دلم قرار گرفت 2شمارهٔ ۳۸۶: از قدش جلوه باز کام گرفت 3شمارهٔ ۳۸۷: آهم گره گشاست مدد می توان گرفت 4شمارهٔ ۳۸۸: مشق گداز دل ز نفس می توان گرفت 5شمارهٔ ۳۸۹: ره بر امید بیشترک می توان گرفت 6شمارهٔ ۳۹۰: هر دم ز گریه فیض نوی می توان گرفت 7شمارهٔ ۳۹۱: لاله به کف جام دمیدن گرفت 8شمارهٔ ۳۹۲: شرم رخت به دیده نقاب سمن گرفت 9شمارهٔ ۳۹۳: جایی که عقل دامن تدبیر می گرفت 10شمارهٔ ۳۹۴: فرصت مجنون اگر دنبال محمل می گرفت 11شمارهٔ ۳۹۵: گر عسس مال کسی از دزد معنی می گرف ...12شمارهٔ ۳۹۶: جلوه حسن تو بس در صورت و معنی گرف ...13شمارهٔ ۳۹۷: آمد از ذوق تپیدن نفس از یادم رفت 14شمارهٔ ۳۹۸: از پاک بینشی دل اهل نظر شکفت 15شمارهٔ ۳۹۹: داروی هوش و هوش ربایی خوشا دلت 16شمارهٔ ۴۰۰: پرده چشم سمن پیراهنت 17شمارهٔ ۴۰۱: ای چار رکن عالم خشتی ز بارگاهت 18شمارهٔ ۴۰۲: نگشته مست تو هرگز به هیچ در محتاج 19شمارهٔ ۴۰۳: مگشای پیش هر کس بار فسانه چون موج 20شمارهٔ ۴۰۴: گه به درد و گه به داغ ما مپیچ 21شمارهٔ ۴۰۵: لطف سخن و تازگی لفظ و ادا هیچ 22شمارهٔ ۴۰۶: بیند اگر ز گرد ره او رواج صبح 23شمارهٔ ۴۰۷: آن میگساری شب و این دور باش صبح 24شمارهٔ ۴۰۸: گل گل شکفته از شفق فیض باغ صبح 25شمارهٔ ۴۰۹: شب روز شد به یاد تو روشن چراغ صبح 26شمارهٔ ۴۱۰: دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح 27شمارهٔ ۴۱۱: بسکه از مهر او گداخته صبح 28شمارهٔ ۴۱۲: جذبه شوق که می ریخت به پیمانه صبح 29شمارهٔ ۴۱۳: سیم اشکم صیقل آیینه گلهای صبح 30شمارهٔ ۴۱۴: گشته تا صیاد ما مژگان شوخ 31شمارهٔ ۴۱۵: که گفته سنگ دلت کفه محبت باد 32شمارهٔ ۴۱۶: اضطرابم رهین طاقت باد 33شمارهٔ ۴۱۷: رنگ شکسته از گل رویش عیان مباد 34شمارهٔ ۴۱۸: بی یاد قامتش دل بیتاب من مباد 35شمارهٔ ۴۱۹: گلشن آرای خیالم حسن محجوب تو باد 36شمارهٔ ۴۲۰: غمی که درد نیفزود ننگ سلسله باد 37شمارهٔ ۴۲۱: عنان دل به مژگان می توان داد 38شمارهٔ ۴۲۲: رشته وادی هجر تو گرم سر می داد 39شمارهٔ ۴۲۳: اشکم از بس کرده آب روی گلها را زی ...40شمارهٔ ۴۲۴: گلاب خون و عبیر غبار می طلبد 41شمارهٔ ۴۲۵: تذرو جلوه ات را دیده من آشیان زیب ...42شمارهٔ ۴۲۶: کجا بی کاوش دردی صد چاک می زیبد 43شمارهٔ ۴۲۷: قطره چون موج اضطراب افتد 44شمارهٔ ۴۲۸: ز تاب سنبلی صید ضعیفم در کمند افت ...45شمارهٔ ۴۲۹: آتشی نیست محبت که به ناپاک افتد 46شمارهٔ ۴۳۰: گلستان شو ز می تا نوبهار از چشم ر ...47شمارهٔ ۴۳۱: در دام تمنای تو گر بر سرم افتد 48شمارهٔ ۴۳۲: به لب هر دم ز شادی شکر این سودا ن ...49شمارهٔ ۴۳۳: سخنها بر زبان چون رشته ها بر سوزن ...50شمارهٔ ۴۳۴: دلم تا چند از شرم نگاهی مضطرب گرد ...51شمارهٔ ۴۳۵: همای گرد مجنون تو پرواز آشیان گرد ...52شمارهٔ ۴۳۶: گر دل شکند مهرت از او دور نگردد 53شمارهٔ ۴۳۷: عشق تو چراغ دل هر خام نگردد 54شمارهٔ ۴۳۸: با ذوق گریه از دل خوناب کم نگردد 55شمارهٔ ۴۳۹: اشکم از یاد لبت آب گهر می گردد 56شمارهٔ ۴۴۰: دل شکسته درستی پذیر می گردد 57شمارهٔ ۴۴۱: در آن وادی که سرعت خاک دامنگیر می ...58شمارهٔ ۴۴۲: چه شد گردیده ام حیران لبم خاموش م ...59شمارهٔ ۴۴۳: عبث فضولی عقلم وکیل می گردد 60شمارهٔ ۴۴۴: ز شوخی مژه گر جام برنمی گردد 61شمارهٔ ۴۴۵: چه کرده ام که دگر بدگمان نمی گردد 62شمارهٔ ۴۴۶: اگر خاکستر پروانه ما توده می گردد 63شمارهٔ ۴۴۷: ز آهم خاطر منت گساران تازه می گرد ...64شمارهٔ ۴۴۸: اگر عارض برافروزی شرر پروانه می گ ...65شمارهٔ ۴۴۹: خیال بت مرا بس در دل دیوانه می گر ...66شمارهٔ ۴۵۰: گردیده ام اسیر دوا یا علی مدد 67شمارهٔ ۴۵۱: مالک رقاب فتح و ظفر یا علی مدد 68شمارهٔ ۴۵۲: ز خون دل چه قدرها چمن حنا بندد 69شمارهٔ ۴۵۳: چو نیرنگ محبت چشم ارباب نظر بندد 70شمارهٔ ۴۵۴: دلی نسیم به عید بهار می بندد 71شمارهٔ ۴۵۵: ندیدم آن لب شیرین بخندد 72شمارهٔ ۴۵۶: گل ویرانه عاشق به روی آب می خندد 73شمارهٔ ۴۵۷: از تماشای رخت شام و سحر می خندد 74شمارهٔ ۴۵۸: دید در خواب که بر وضع جهان می خند ...75شمارهٔ ۴۵۹: میان مهربانی آنچنان بیگانه می خند ...76شمارهٔ ۴۶۰: دیوانه ما قحط خریدار پسندد 77شمارهٔ ۴۶۱: می گلگون ز مژگان سیاه یار می بارد 78شمارهٔ ۴۶۲: غبار عشقم از انجام من آغاز می بار ...79شمارهٔ ۴۶۳: پس از عمری به رویم گر نگاهی کرد ج ...80شمارهٔ ۴۶۴: بخت با ما سر جفا دارد 81شمارهٔ ۴۶۵: صدف گوهر چمن گل ابر باران دل وفا ...82شمارهٔ ۴۶۶: بهار می رسد و برگ عیشها دارد 83شمارهٔ ۴۶۷: در راه تو دل شتاب دارد 84شمارهٔ ۴۶۸: در دل خیال چشمش مست است و خواب دا ...85شمارهٔ ۴۶۹: از دل ما دلت خبر دارد 86شمارهٔ ۴۷۰: به جایی می رسد شوقی که الفت راهبر ...87شمارهٔ ۴۷۱: ز آهم هر طرف دل وحشتستان دگر دارد 88شمارهٔ ۴۷۲: جدا هر جلوه ای بینی ز سودای نظر د ...89شمارهٔ ۴۷۳: شوق رازی است که اظهار در آتش دارد 90شمارهٔ ۴۷۴: خطی از هر سر مو محشر تابم دارد 91شمارهٔ ۴۷۵: گل خیال که در آب و آتشم دارد 92شمارهٔ ۴۷۶: ز استخوان ساخته صنعتگر قدرت درمی 93شمارهٔ ۴۷۷: چرخ به تسلیم پیشه دست ندارد 94شمارهٔ ۴۷۸: هر دل خبر از آینه دید ندارد 95شمارهٔ ۴۷۹: دلی کز غمش می به ساغر ندارد 96شمارهٔ ۴۸۰: نگاه خونی و مژگان تیغزن دارد 97شمارهٔ ۴۸۱: نزاکت اینقدر نی برگ گل نی یاسمن د ...98شمارهٔ ۴۸۲: دل ما زخمی از مرهم ندارد 99شمارهٔ ۴۸۳: بیدل چه سراید به خیالی که ندارد 100شمارهٔ ۴۸۴: غبار عاشق اکسیر وفا در آستین دارد 101شمارهٔ ۴۸۵: ز رنگین شیوه ها گلزار بلبل آفرین ...102شمارهٔ ۴۸۶: به از درد او جان پناهی ندارد 103شمارهٔ ۴۸۷: نگه در دیده اندام تو دارد 104شمارهٔ ۴۸۸: نه اشک است اینکه بی یاد تو در چشم ...105شمارهٔ ۴۸۹: بوی گل و روی ماه دارد 106شمارهٔ ۴۹۰: هر دل که غم همیشه دارد 107شمارهٔ ۴۹۱: دل زخم که جان داغ که گل خار که دا ...108شمارهٔ ۴۹۲: تغافل در نگه پنهان که دارد 109شمارهٔ ۴۹۳: محبت در غم بیدردی آزادم نگه دارد 110شمارهٔ ۴۹۴: زاهد از سبحه رشته ای دارد 111شمارهٔ ۴۹۵: فقر هم خودنمایی ای دارد 112شمارهٔ ۴۹۶: حباب با دل من آشنایی ای دارد 113شمارهٔ ۴۹۷: شمع بزم تو دماغ از می شوخی دارد 114شمارهٔ ۴۹۸: ز خود هم می گریزد راز پنهان کسی د ...115شمارهٔ ۴۹۹: ز ابر جلوه مهتاب تازگی دارد 116شمارهٔ ۵۰۰: دل به یاد تو زهر چاک هلالی دارد 117شمارهٔ ۵۰۱: گل پژمرده، رنگی غیر حسرت بر نمی د ...118شمارهٔ ۵۰۲: به بزم شیخ و برهمن نشستنی دارد 119شمارهٔ ۵۰۳: تماشای بهار عافیت گل چیدنی دارد 120شمارهٔ ۵۰۴: دلم ز دانه ناکشته دامنی دارد 121شمارهٔ ۵۰۵: گر دست هوای تو به دلها نگذارد 122شمارهٔ ۵۰۶: نه تنها صبر با کم آرزوی بیش نگذار ...123شمارهٔ ۵۰۷: اگر بینش ز مژگان پر برآرد 124شمارهٔ ۵۰۸: جذب نگهت جام می از تاک برآرد 125شمارهٔ ۵۰۹: خواب اگر پی به سرگریه شبگیر آرد 126شمارهٔ ۵۱۰: دلم وحشی شود رازش اگر لب بر زبان ...127شمارهٔ ۵۱۱: مگو کشتن بلایی بر سر منصور می آرد 128شمارهٔ ۵۱۲: کو قاصدی که نامه به باد صبا برد 129شمارهٔ ۵۱۳: پروانه چراغ وفا پر کجا برد 130شمارهٔ ۵۱۴: سودای تو ما را به تمنای دگر برد 131شمارهٔ ۵۱۵: رنگی که حسن از دل نومید می برد 132شمارهٔ ۵۱۶: کلفت زخاطرم دل بیدار می برد 133شمارهٔ ۵۱۷: خط رسید آن چشم و آن ابرو همان دل ...134شمارهٔ ۵۱۸: از من و بلبل صبا صبر و تحمل می بر ...135شمارهٔ ۵۱۹: چنگ دل از نغمه ای نی از نوایی می ...136شمارهٔ ۵۲۰: کی دل کلید راز به دست زبان سپرد 137شمارهٔ ۵۲۱: بسکه دارم به دل محبت درد 138شمارهٔ ۵۲۲: کی قیامت در نظر با این تماشا بگذر ...139شمارهٔ ۵۲۳: نیست درویش آنکه از تاراج عزت بگذر ...140شمارهٔ ۵۲۴: یاد چشمت سرگران تا چند از دل بگذر ...141شمارهٔ ۵۲۵: گر آسمان زکینه دیرینه بگذرد 142شمارهٔ ۵۲۶: نه همین گرد ره شوق ز صرصر گذرد 143شمارهٔ ۵۲۷: در دلم یاد یار می گذرد 144شمارهٔ ۵۲۸: کسی که در دل خود از نیاز می گذرد 145شمارهٔ ۵۲۹: آفتی وام می توانم کرد 146شمارهٔ ۵۳۰: ترک غمت از کشتن و بستن نتوان کرد 147شمارهٔ ۵۳۱: رخی از باده رخشان می توان کرد 148شمارهٔ ۵۳۲: گریبان رشک گلشن می توان کرد 149شمارهٔ ۵۳۳: وفا با خاکساری می توان کرد 150شمارهٔ ۵۳۴: هشیاریم از یاد تو بیهوش برآورد 151شمارهٔ ۵۳۵: دلی کجاست که سامان عیش ما گیرد 152شمارهٔ ۵۳۶: زبان ناله پر از شوخی تحریر می گیر ...153شمارهٔ ۵۳۷: ز اشکم غنچه در هر جا گلاب رنگ می ...154شمارهٔ ۵۳۸: وفا به مهر و عداوت به کین نمی ارز ...155شمارهٔ ۵۳۹: سررشته جنون ره اهل هوس نزد 156شمارهٔ ۵۴۰: نیم داغ گلی تا هر دو رویم یک هوا ...157شمارهٔ ۵۴۱: دل رمیده به صد آب و تاب می سوزد 158شمارهٔ ۵۴۲: نه همین نامه چو شمع از خبرم می سو ...159شمارهٔ ۵۴۳: جنون هر لحظه چون تاکم به تارک خاک ...160شمارهٔ ۵۴۴: توفیق در این بادیه رهبر نشناسد 161شمارهٔ ۵۴۵: دیوانه او غیر تحمل نشناسد 162شمارهٔ ۵۴۶: جان سختی دلم را بیداد می شناسد 163شمارهٔ ۵۴۷: گریختم که به گرد ره تو کس نرسد 164شمارهٔ ۵۴۸: گذشته ایم ز سر تا به نقش پا چه رس ...165شمارهٔ ۵۴۹: جایی که حکم ناله شبگیر می رسد 166شمارهٔ ۵۵۰: شوق ره گم کرده ای از وادی دل می ر ...167شمارهٔ ۵۵۱: دل اگر گم شده دلدار سلامت باشد 168شمارهٔ ۵۵۲: کسی که داغ جنونش طراز سر باشد 169شمارهٔ ۵۵۳: نوبهار است به میخانه مبارک باشد 170شمارهٔ ۵۵۴: نگه یار گریبان تو باشد 171شمارهٔ ۵۵۵: جنون داغی ز سودای تو باشد 172شمارهٔ ۵۵۶: خوشا آن دل که سرگرم غم جانانه ای ...173شمارهٔ ۵۵۷: جنون فسرده دلم را طبیب خواهد شد 174شمارهٔ ۵۵۸: اگر با دیده اعجاز محبت یار خواهد ...175شمارهٔ ۵۵۹: دمی که از نگهت سرمه ستم نکشد 176شمارهٔ ۵۶۰: دیوانه تو بار محبت نمی کشد 177شمارهٔ ۵۶۱: بسکه دامان حجاب از الفت من می کشد 178شمارهٔ ۵۶۲: ز آسمان محبت چه وحی نازل شد 179شمارهٔ ۵۶۳: عالم از جلوه تو خرم شد 180شمارهٔ ۵۶۴: گر چه مجنون را محبت از هوس زایل ن ...181شمارهٔ ۵۶۵: مرا چون غنچه هر دم چاک دل از چاک ...182شمارهٔ ۵۶۶: در محبت اشک و آه بی محابا را چه ش ...183شمارهٔ ۵۶۷: می کنم پرواز ذوق جانفشانی را چه ش ...184شمارهٔ ۵۶۸: ز خوی سرکشی دل در بر امید می رقصد 185شمارهٔ ۵۶۹: تیغ بر کفش دیدم خون من به جوش آمد 186شمارهٔ ۵۷۰: رفتم از هوش نگاه که به یادم آمد 187شمارهٔ ۵۷۱: کو ذره ای که صد خور بار جفا نداند 188شمارهٔ ۵۷۲: چشم ما پاک بود پاک حیا می داند 189شمارهٔ ۵۷۳: دل آتش پرستم شعله از اخگر نمی دان ...190شمارهٔ ۵۷۴: به دل اضطرابی دعا می رساند 191شمارهٔ ۵۷۵: شکفتن در ریاض خاطرم بیکار می ماند 192شمارهٔ ۵۷۶: دل شکاران که مرا بی سر و پا ساخته ...193شمارهٔ ۵۷۷: مشتی از خاکستر پروانه پیدا کرده ا ...194شمارهٔ ۵۷۸: همچو خس آیینه پرداز شرارم کرده ان ...195شمارهٔ ۵۷۹: دوستان فکری به حالم کرده اند 196شمارهٔ ۵۸۰: پاک بینان الفتی با داغ پنهان کرده ...197شمارهٔ ۵۸۱: از دلم روزی که طرح روزگار انداختن ...198شمارهٔ ۵۸۲: عشق نگشوده طلسمی است که بر دل بست ...199شمارهٔ ۵۸۳: به دلم بال و پر ناله کشیدن دادند 200شمارهٔ ۵۸۴: فریب جلوه مستانه دادند 201شمارهٔ ۵۸۵: تا دل مست تو را داغ وفا بخشیدند 202شمارهٔ ۵۸۶: عاجزان چون نام غیرت می برند 203شمارهٔ ۵۸۷: از وفا صافدلانی که می ناب خورند 204شمارهٔ ۵۸۸: بیدلان ملک وفا را نه به خاتم گیرن ...205شمارهٔ ۵۸۹: عشق اول بر دل غم پرور آتش می زند 206شمارهٔ ۵۹۰: خاموشی از ترانه ما جوش می زند 207شمارهٔ ۵۹۱: گه نگاهش کاروان چشم آهو می زند 208شمارهٔ ۵۹۲: آنانکه هوس مائده کام شناسند 209شمارهٔ ۵۹۳: سرمه ای هر جا به چشم داغ سودا می ...210شمارهٔ ۵۹۴: دیده را شوخی چشمت دل بیتاب کند 211شمارهٔ ۵۹۵: به تغافل اگرم چشم تو رسوا نکند 212شمارهٔ ۵۹۶: همه دردیم تا دوا چه کند 213شمارهٔ ۵۹۷: صف مژگان تو دل را چمن سینه کند 214شمارهٔ ۵۹۸: خرم کسی که دل به غمت شاد می کند 215شمارهٔ ۵۹۹: خار گلزار وفا گل می کند 216شمارهٔ ۶۰۰: رشک حسنت خار در پیراهن گل می کند 217شمارهٔ ۶۰۱: در گلستان جگر داغ تو بس گل می کند 218شمارهٔ ۶۰۲: نیرنگ باده رفع حجابم نمی کند 219شمارهٔ ۶۰۳: در غمش تا سوختم بخت شرارم شد بلند 220شمارهٔ ۶۰۴: در بزم چو با عارض پر نور نشیند 221شمارهٔ ۶۰۵: یک سرنوشت طالع ما بی خطر نبود 222شمارهٔ ۶۰۶: امشب که خیال رخ او شمع نظر بود 223شمارهٔ ۶۰۷: چون دل ما گر دل یک قطره باران تنگ ...224شمارهٔ ۶۰۸: دوش ساز ناله ام آهنگ بود 225شمارهٔ ۶۰۹: گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام ب ...226شمارهٔ ۶۱۰: گر سر و کار کسی با دل نبود 227شمارهٔ ۶۱۱: سرکنم آوارگی منزل همان گیرم نبود 228شمارهٔ ۶۱۲: از جان که می شنید اگر حرف غم نبود 229شمارهٔ ۶۱۳: دیدیم زهر چشم تو عمر دوباره بود 230شمارهٔ ۶۱۴: چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه ب ...231شمارهٔ ۶۱۵: قاصدی از گرد جولانش به هر سو می د ...232شمارهٔ ۶۱۶: هرکجا مست حیا آن بت طناز رود 233شمارهٔ ۶۱۷: صبح است و فیض گریه مستانه می رود 234شمارهٔ ۶۱۸: گر آفتاب مهر تو از سینه می رود 235شمارهٔ ۶۱۹: ترک مستم را اگر چین بر جبین پیدا ...236شمارهٔ ۶۲۰: دشمن هوشی به رویت چشم تر نتوان گش ...237شمارهٔ ۶۲۱: گر شبی یاد تو دور از جان غمگینم ش ...238شمارهٔ ۶۲۲: از شکستن دل ما رام تظلم نشود 239شمارهٔ ۶۲۳: مستی ز شور لعل تو هشیار می شود 240شمارهٔ ۶۲۴: از من آن چشم تغافل کیش غافل می شو ...241شمارهٔ ۶۲۵: بیدلی صبر نیندوخته ای می خواهد 242شمارهٔ ۶۲۶: مست است و عرض آتش رخسار می دهد 243شمارهٔ ۶۲۷: هر که بیند لذت بیتابیم سر می دهد 244شمارهٔ ۶۲۸: عاشق از شوق نگاه واپسین جان می ده ...245شمارهٔ ۶۲۹: اجر جفا و مزد وفا را که می دهد 246شمارهٔ ۶۳۰: گر نگه نکهت گلزار حیا می باید 247شمارهٔ ۶۳۱: نگهبان چراغ راز دل خاموش می باید 248شمارهٔ ۶۳۲: از آتش ما گر نفسی دود برآید 249شمارهٔ ۶۳۳: هر دل که ز بیداد تو نومید برآید 250شمارهٔ ۶۳۴: یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید 251شمارهٔ ۶۳۵: از چمن بی نقاب می آید 252شمارهٔ ۶۳۶: غباری از طواف کعبه مقصود می آید 253شمارهٔ ۶۳۷: دلم زیاد نگاهت به شود می آید 254شمارهٔ ۶۳۸: یاد چشمت چو پی غارت جان می آید 255شمارهٔ ۶۳۹: کجا از آتش می گرمی خوی تو می آید 256شمارهٔ ۶۴۰: آسودگی خاطر ناشاد مپرسید 257شمارهٔ ۶۴۱: بیستون روزی به یاد خاطر شادم رسید 258شمارهٔ ۶۴۲: بوالهوس لاف محبت زد و آزار کشید 259شمارهٔ ۶۴۳: حیرانی ما باغ و بهار است ببینید 260شمارهٔ ۶۴۴: چقدرها ز رهت نشو و نما می روید 261شمارهٔ ۶۴۵: دل چو خون شد ناز اشک پرده در نتوا ...262شمارهٔ ۶۴۶: ندیدنی است بساط جهان قدم بردار 263شمارهٔ ۶۴۷: زاهد در این بهار به ما توبه واگذا ...264شمارهٔ ۶۴۸: زنده دردم به درمانم چه کار 265شمارهٔ ۶۴۹: جام بر کف خاطر اندوهگین دارد بهار 266شمارهٔ ۶۵۰: ساغری دارد به کف هر قطره باران به ...267شمارهٔ ۶۵۱: دیوانه خطت دل ویرانه بهار 268شمارهٔ ۶۵۲: پیداست عکس چهره گل در هوای ابر 269شمارهٔ ۶۵۳: شبنم باغ وفا از خار دندان سخت تر 270شمارهٔ ۶۵۴: حسنش از گلزارها گلزارتر 271شمارهٔ ۶۵۵: دلم خون شد دل بیداد خوشتر 272شمارهٔ ۶۵۶: ساقی تبسم مژه کام بیشتر 273شمارهٔ ۶۵۷: سینه صافی با عداوت خویشتر 274شمارهٔ ۶۵۸: بیتابم ز حوصله صاحب کمال تر 275شمارهٔ ۶۵۹: شهید راز پنهان را سرافرازی نهان ب ...276شمارهٔ ۶۶۰: انداز لطفش از گل و گلزار تازه تر 277شمارهٔ ۶۶۱: خنده از گل جلوه از سرو خرامان تاز ...278شمارهٔ ۶۶۲: حیا پرورد نازی از دل اندوهگین مگذ ...279شمارهٔ ۶۶۳: خط آزادی پریشان می نماید در نظر 280شمارهٔ ۶۶۴: مستم و آن چشم شهلا در نظر 281شمارهٔ ۶۶۵: داردم شوق تو بیتاب سفر 282شمارهٔ ۶۶۶: زنجیر شوق ما شده روز و شب دگر 283شمارهٔ ۶۶۷: دیده ام از گرد گلگون تو جولان دگر 284شمارهٔ ۶۶۸: ای از غم تو هر رگ ما ریشه دگر 285شمارهٔ ۶۶۹: هر گردش چشم تو پریخانه دیگر 286شمارهٔ ۶۷۰: آشوب در قلمرو ترکش ندید تیر 287شمارهٔ ۶۷۱: به نام گریه من فال می زند زنجیر 288شمارهٔ ۶۷۲: نگنجد در سرم سودای زنجیر 289شمارهٔ ۶۷۳: بحر وجود محشر موج و حباب گیر 290شمارهٔ ۶۷۴: صیقل دل از غبار خاکساری یادگیر 291شمارهٔ ۶۷۵: دست اگر داری بغیر از دامن صحرا مگ ...292شمارهٔ ۶۷۶: ای برای دلم سراپا ناز 293شمارهٔ ۶۷۷: ز فیض ابر شد زانسان جهان سبز 294شمارهٔ ۶۷۸: پرتو شمع تو پروانه گداز است هنوز 295شمارهٔ ۶۷۹: سرمه واری در نظر زان خاک پا دارم ...296شمارهٔ ۶۸۰: راحتم شد بستر خواب و در آزارم هنو ...297شمارهٔ ۶۸۱: مایه عیش اسیران خاطر غمناک بس 298شمارهٔ ۶۸۲: قرار بخش دل تنگ یاد آن گل بس 299شمارهٔ ۶۸۳: گفتگویی شنیده ام که مپرس 300شمارهٔ ۶۸۴: دارم دل افروخته چون خلوت فانوس 301شمارهٔ ۶۸۵: نکرده دست تهی اهل دیده را قلاش 302شمارهٔ ۶۸۶: شراری را نماند جا در آتش 303شمارهٔ ۶۸۷: شکار آینه گردیده آه می رسدش 304شمارهٔ ۶۸۸: سینه تا شد قلمرو تیرش 305شمارهٔ ۶۸۹: خداوندا مکن کس را شهید خنجر نازش 306شمارهٔ ۶۹۰: صبا در نافه می غلطد ز گرد راه پاب ...307شمارهٔ ۶۹۱: کرده ام بسکه آرزوی خطش 308شمارهٔ ۶۹۲: ای چشم و چراغ آفرینش 309شمارهٔ ۶۹۳: گل گرفتار نقش بالینش 310شمارهٔ ۶۹۴: از قدش جلوه انتخاب فروش 311شمارهٔ ۶۹۵: ای کرده ز یاد ما فراموش 312شمارهٔ ۶۹۶: تا به کس روشن نسازم کفر ایمان بار ...313شمارهٔ ۶۹۷: بیکسیم ساخت خریدار خویش 314شمارهٔ ۶۹۸: جایی که گل از ناله کند بال و پر خ ...315شمارهٔ ۶۹۹: نسخه دارد لعلش از چشم حیاپرداز خو ...316شمارهٔ ۷۰۰: اشک بلبل نمک چش خویش 317شمارهٔ ۷۰۱: گر از تو بشنویم جواب سلام خویش 318شمارهٔ ۷۰۲: پرکاری معشوق نهان است در این باغ 319شمارهٔ ۷۰۳: اشک گلگونم به راه وعده می کارد چر ...320شمارهٔ ۷۰۴: بهارم گلستان در گلستان ضعف 321شمارهٔ ۷۰۵: همین دانسته چشمش جای می خون خوردن ...322شمارهٔ ۷۰۶: بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق 323شمارهٔ ۷۰۷: یکدلم گر چه پریشان نظرم ساخته عشق 324شمارهٔ ۷۰۸: خوابم شده تا سرمه بیداری توفیق 325شمارهٔ ۷۰۹: دارم دلی به سینه چو کژدم به زیر خ ...326شمارهٔ ۷۱۰: بیا ای هجر و وصلت مایه شیب و شباب ...327شمارهٔ ۷۱۱: شدی مست و زد چاک جیب قبا گل 328شمارهٔ ۷۱۲: دیدن رویش نه تنها می برد از یاد گ ...329شمارهٔ ۷۱۳: جلوه حسنت چمن پرداز گل 330شمارهٔ ۷۱۴: کرده ای انتخاب خنده گل 331شمارهٔ ۷۱۵: لبریز خنده است چمن از هوای گل 332شمارهٔ ۷۱۶: سرگرم داغ دل نکند آرزوی گل 333شمارهٔ ۷۱۷: بر تنم گردیده نقش بوریا تصویر دام 334شمارهٔ ۷۱۸: لبت به سهو نوازد گرم به یک دشنام 335شمارهٔ ۷۱۹: به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام 336شمارهٔ ۷۲۰: در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام 337شمارهٔ ۷۲۱: گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ...338شمارهٔ ۷۲۲: در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام 339شمارهٔ ۷۲۳: فانوس شمع خلوت دیدار گشته ام 340شمارهٔ ۷۲۴: در دل از مستی فغان گم کرده ام 341شمارهٔ ۷۲۵: لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده ام 342شمارهٔ ۷۲۶: مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام 343شمارهٔ ۷۲۷: لب تر نکرده از می هستی پیاله ام 344شمارهٔ ۷۲۸: بس که خود را بسته دام بلا می خواس ...345شمارهٔ ۷۲۹: ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن ...346شمارهٔ ۷۳۰: اگر عاقل اگر دیوانه مستم 347شمارهٔ ۷۳۱: ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانس ...348شمارهٔ ۷۳۲: گر گمان وصل آن نامهربان می داشتم 349شمارهٔ ۷۳۳: آتش از آن گرمی نگاه گرفتم 350شمارهٔ ۷۳۴: خراب آباد بودم عشق را معمار خود ک ...351شمارهٔ ۷۳۵: با لبش همزبانیی کردم 352شمارهٔ ۷۳۶: دلی به خاک ره انتظار می بندم 353شمارهٔ ۷۳۷: نظر گشودم و سر منزل تو را دیدم 354شمارهٔ ۷۳۸: به کویش در لباس بوالهوس بسیار گرد ...355شمارهٔ ۷۳۹: نگران که بود رشک به حسرت دارم 356شمارهٔ ۷۴۰: غمی رنگین تر از گلزار دارم 357شمارهٔ ۷۴۱: پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم 358شمارهٔ ۷۴۲: نگه در دیده مانند گلی در دام خس د ...359شمارهٔ ۷۴۳: خصم را زخمی شمشیر تحمل دارم 360شمارهٔ ۷۴۴: دلم گداخت سر ساغر گران دارم 361شمارهٔ ۷۴۵: سر و برگ هر شمع یا گل ندارم 362شمارهٔ ۷۴۶: دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دار ...363شمارهٔ ۷۴۷: نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من ...364شمارهٔ ۷۴۸: اگر شادم از غم رهایی ندارم 365شمارهٔ ۷۴۹: ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دا ...366شمارهٔ ۷۵۰: دل پر حسرتی دارم غم کم فرصتی دارم 367شمارهٔ ۷۵۱: نیم دیوانه تنها با محبت همسری دار ...368شمارهٔ ۷۵۲: سراپا یکدلم درد تمنای کسی دارم 369شمارهٔ ۷۵۳: ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم 370شمارهٔ ۷۵۴: درد و داغ نهانیی دارم 371شمارهٔ ۷۵۵: بود روزی که پا ز این گل برآرم 372شمارهٔ ۷۵۶: حرفی از شعله خویت به زبان می آرم 373شمارهٔ ۷۵۷: گل داغم از رنگ و بو می گریزم 374شمارهٔ ۷۵۸: منم که نشئه می از خمار نشناسم 375شمارهٔ ۷۵۹: کاروان اشکم از اقلیم حیرت می رسم 376شمارهٔ ۷۶۰: خوار عشقم به اعتبار قسم 377شمارهٔ ۷۶۱: هوای خلد ندارم به کوی یار قسم 378شمارهٔ ۷۶۲: ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن ب ...379شمارهٔ ۷۶۳: خوش آن نفس که غباری ز خاک کوی تو ...380شمارهٔ ۷۶۴: در نظر نقش و نگارت می کشم 381شمارهٔ ۷۶۵: تفسیر خموشی شده گویایی عشقم 382شمارهٔ ۷۶۶: حدیث لعل تو را گر چه مختصر دانم 383شمارهٔ ۷۶۷: ز چشم تر نمی آید تماشایی که من دا ...384شمارهٔ ۷۶۸: اگر بیهوده گردم شهر از صحرا نمی د ...385شمارهٔ ۷۶۹: کو جنون تا از می وارستگی ساغر زنم 386شمارهٔ ۷۷۰: صلحم نساخت با تو در جنگ می زنم 387شمارهٔ ۷۷۱: مستم پیاله بر سر افسانه می زنم 388شمارهٔ ۷۷۲: صد زبان گر بهر عذر مدعا پیدا کنم 389شمارهٔ ۷۷۳: کو جنون کز سنگ طفلان خانه ای پیدا ...390شمارهٔ ۷۷۴: کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم 391شمارهٔ ۷۷۵: از صبر من آزرده شد تا چند آزارش ک ...392شمارهٔ ۷۷۶: کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم 393شمارهٔ ۷۷۷: آن را که من زمال جهان محتشم کنم 394شمارهٔ ۷۷۸: یاد چشمی را به افسون رام الفت می ...395شمارهٔ ۷۷۹: گاه با مجنون و گاهی با صبا سر می ...396شمارهٔ ۷۸۰: روزگاری شد که با عشق آشنایی می کن ...397شمارهٔ ۷۸۱: ز دودمان دل و دیده یادگار منم 398شمارهٔ ۷۸۲: چه سرخوشم که ندانم دل و کباب از ه ...399شمارهٔ ۷۸۳: دشمن و دوست بگو با هم در ساخته ای ...400شمارهٔ ۷۸۴: پیمان توبه در صف مستان شکسته ایم 401شمارهٔ ۷۸۵: با خون دل غبار خطش را سرشته ایم 402شمارهٔ ۷۸۶: سیماب توشه سفر خواب کرده ایم 403شمارهٔ ۷۸۷: تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ا ...404شمارهٔ ۷۸۸: مصرع پیچیده زنجیر سودا خوانده ایم 405شمارهٔ ۷۸۹: تا از دل و دین جدا نگشتیم 406شمارهٔ ۷۹۰: چون توکل هر کجا رفتیم استغنا زدیم 407شمارهٔ ۷۹۱: عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم 408شمارهٔ ۷۹۲: ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم 409شمارهٔ ۷۹۳: بار امید و ناز قناعت نمی کشیم 410شمارهٔ ۷۹۴: ما درد به درمان مسیحا نفروشیم 411شمارهٔ ۷۹۵: آسمان را رحم می آید به سرگردانیم 412شمارهٔ ۷۹۶: با دل به هرزه دست و گریبان چرا شو ...413شمارهٔ ۷۹۷: زخم دل گر شده بیکار به مرهم ندهیم 414شمارهٔ ۷۹۸: آشفته دلی دارم چون ساغر بد مستان 415شمارهٔ ۷۹۹: لخت جگر پاره بر آه نفس افشان 416شمارهٔ ۸۰۰: محراب دعا ساخته ام آن صف مژگان 417شمارهٔ ۸۰۱: ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بر ...418شمارهٔ ۸۰۲: بهانه را پر پرواز می توان کردن 419شمارهٔ ۸۰۳: گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن 420شمارهٔ ۸۰۴: خوش بهشتی است روی او دیدن 421شمارهٔ ۸۰۵: به نهانخانه وحدت گذری پیدا کن 422شمارهٔ ۸۰۶: حال زار مرا تماشا کن 423شمارهٔ ۸۰۷: دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن 424شمارهٔ ۸۰۸: می بین چنین و یک نگه آشنا مکن 425شمارهٔ ۸۰۹: قتل ارباب هوس نامزد ناز مکن 426شمارهٔ ۸۱۰: جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن 427شمارهٔ ۸۱۱: زاهد به جان زهد که آزار من مکن 428شمارهٔ ۸۱۲: زاهد بجز آزار ما کاری مکن کاری مک ...429شمارهٔ ۸۱۳: خوی آتش پیشه را تعلیم خود رایی مک ...430شمارهٔ ۸۱۴: دیده را روشن سواد سطر بینایی مکن 431شمارهٔ ۸۱۵: شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من 432شمارهٔ ۸۱۶: ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار م ...433شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ م ...434شمارهٔ ۸۱۸: گه استغنا گهی رو دیده ام من 435شمارهٔ ۸۱۹: مبین خوار اگر هست اگر نیستم من 436شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوا ...437شمارهٔ ۸۲۱: چون شعله آبروی نیاز است خون من 438شمارهٔ ۸۲۲: گر افسرده گر سرکش است آه من 439شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید ب ...440شمارهٔ ۸۲۴: دچارم گر شود آیینه گوید سیر باغ ا ...441شمارهٔ ۸۲۵: چشم بیگانگی پناه ببین 442شمارهٔ ۸۲۶: بیا و در دلم ای وحشت آشنا بنشین 443شمارهٔ ۸۲۷: سروری چنین و جلوه رعنایی اینچنین 444شمارهٔ ۸۲۸: صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او 445شمارهٔ ۸۲۹: سرو رعنا غبار جلوه او 446شمارهٔ ۸۳۰: رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو 447شمارهٔ ۸۳۱: بیا در آتشم افکن بگو ببین و برو 448شمارهٔ ۸۳۲: خونم به جوش آمده تیغ نگاه کو 449شمارهٔ ۸۳۳: نگه خون شد به چشم دیدنی کو 450شمارهٔ ۸۳۴: گریزان خودم از شرم بیتابی پناهی ک ...451شمارهٔ ۸۳۵: هر نقش قدم چشمه خون است در این را ...452شمارهٔ ۸۳۶: خبر ز سوز نداری سروده نای که چه 453شمارهٔ ۸۳۷: طفل است و بدخو جوید بهانه 454شمارهٔ ۸۳۸: همه تن آینه ای دست بر آیینه منه 455شمارهٔ ۸۳۹: چشم است و نور دیده خیالت در آینه 456شمارهٔ ۸۴۰: اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ...457شمارهٔ ۸۴۱: دارم ز کاوش مژه ات جان تازه ای 458شمارهٔ ۸۴۲: طرف کلاهی از مژه بالا شکسته ای 459شمارهٔ ۸۴۳: ملک حیا به شرم نگاهی گرفته ای 460شمارهٔ ۸۴۴: بند از پایم برای امتحان دزدیده ای 461شمارهٔ ۸۴۵: ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی 462شمارهٔ ۸۴۶: به سویم آمدی شیدای خویشم ساختی رف ...463شمارهٔ ۸۴۷: در آتش دارم از هر عضو بندی 464شمارهٔ ۸۴۸: هشیاریم گلی ز گلستان بیخودی 465شمارهٔ ۸۴۹: گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری 466شمارهٔ ۸۵۰: زبیدرد محبت حال اهل دل چه می پرسی 467شمارهٔ ۸۵۱: خراب گشته ز ویرانه که می پرسی 468شمارهٔ ۸۵۲: نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی 469شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی 470شمارهٔ ۸۵۴: اگر در خواب خود را دیده باشی 471شمارهٔ ۸۵۵: و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء 472شمارهٔ ۸۵۶: دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی 473شمارهٔ ۸۵۷: داریم بر تو احترامی 474شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی 475شمارهٔ ۸۵۹: هیچ دانی که چرا خوش چشمی 476شمارهٔ ۸۶۰: درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش ...477شمارهٔ ۸۶۱: همه نازی نیاز می بینی 478شمارهٔ ۸۶۲: مستی سراسر سفر ناز می روی 479شمارهٔ ۸۶۳: نمی دانم زبان دادخواهی 480شمارهٔ ۸۶۴: به طوفان اشکی به غوغای آهی 481شمارهٔ ۸۶۵: به استقبال مژگان سیاهی 482شمارهٔ ۸۶۶: خویش آیینه دار خود رایی 483شمارهٔ ۸۶۷: نه سوخته الفت دردم نه دوایی 484شمارهٔ ۸۶۸: دیده از جوش گریه دریایی 485شمارهٔ ۸۶۹: دل کشته آرزوست می گویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ