مشق گداز دل ز نفس می توان گرفت
بوی گلاب شعله ز خس می توان گرفت
زنجیر را به باده گرو می توان نهاد
پیمانه ای ز دست عسس می توان گرفت
آیینه بال گشته نسیم از هوای ابر
صید پری به دام نفس می توان گرفت
مشرب اگر وفا و خرابات اگر دل است
جام محبت از همه کس می توان گرفت
بیطاقتی به گوش اثر پنبه می نهد
عبرت ز ناله های جرس می توان گرفت
پر می زند تپیدن دل تا به آسمان
پرواز را به دام و قفس می توان گرفت
طوطی سخن شدن اگر از شهد مشربی است
هنگامه ای ز جوش جرس می توان گرفت
بی مطلبی اگر نمک گفتگو شود
سیمرغ را ز دام نفس می توان گرفت
از خار وگل اسیر بکش بوی نوبهار
تعلیم عشق از همه کس می توان گرفت