اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۸: مشق گداز دل ز نفس می توان گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مشق گداز دل ز نفس می توان گرفت بوی گلاب شعله ز خس می توان گرفت زنجیر را به باده گرو می توان نهاد پیمانه ای ز دست عسس می توان گرفت آیینه بال گشته نسیم از هوای ابر صید پری به دام نفس می توان گرفت مشرب اگر وفا و خرابات اگر دل است جام محبت از همه کس می توان گرفت بیطاقتی به گوش اثر پنبه می نهد عبرت ز ناله های جرس می توان گرفت پر می زند تپیدن دل تا به آسمان پرواز را به دام و قفس می توان گرفت طوطی سخن شدن اگر از شهد مشربی است هنگامه ای ز جوش جرس می توان گرفت بی مطلبی اگر نمک گفتگو شود سیمرغ را ز دام نفس می توان گرفت از خار وگل اسیر بکش بوی نوبهار تعلیم عشق از همه کس می توان گرفت اسیر شهرستانی