کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنکه صید عالم از چشم خماری کرده است
    یاد خود کرده است پنداری شکاری کرده است
    دیده در آیینه روی خویش و بیخود گشته است
    حیرتستان را بهارش نوبهاری کرده است
    گل به سر ساغر به کف پا در حنا می آید آه
    بیقراریهای ما جوش قراری کرده است
    می دهد بر باد هر ساعت غبار وعده ای
    هر نسیمی را فریب انتظاری کرده است
    دل به نومیدی سپردن صید مطلب کردن است
    بی نیازی خار خشکی را بهاری کرده است
    عشق دیرین پرتوی دارد که بعد از سالها
    داغهای کهنه را خورشید زاری کرده است
    خنده خورشید می جوشد ز شام تار من
    سنبلستان خیالت خوش بهاری کرده است
    کی نگاهش یاد همچون من اسیری می کند
    آنکه از هر سایه مژگان شکاری کرده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha