فیض نومیدی از امید مروت بیش است
اجر ناکامی از اندازه حسرت بیش است
جرم ناکرده ما را به سلامی بخشند
گل این باغ ز دامان شفاعت بیش است
شوخی می، سر رسوایی مستان دارد
هر که را حوصله بیش است خجالت بیش است
هر چه ننوشته ام از کوتهی مضمون پرس
شکوه هجر ز طومار شکایت بیش است