بسکه می ترسم از جدایی ها
می گریزم از آشنایی ها
ناله خیز است متصل چون نی
بند بند من از جدایی ها
دل منت گزیده می داند
که چه درد است با دوایی ها
تربتم را بهار آبله کرد
گل باغ برهنه پایی ها
عالم آیینه خانه راز است
هست در پرده خود نمایی ها
سرم از تیغ هم جدا نشود
بسکه می ترسم از جدایی ها