داغ تو ز بسکه سینه تاب است
اشکم ز گل رخت گلاب است
دیدیم ز دور گرد مجنون
آسایش مرگ اضطراب است
خندی به دل شکسته ما
این نقش نگین آفتاب است
قحط است نیاز و شور ناز است
پیکان بتان دل کباب است
از فیض غبار کشتگانت
هر ذره طلسم آفتاب است
با هستی و نیستی چه داری
مخموری و مستی شراب است؟