چه حرف مهر و وفا گوش کرده ای از ما
چه دیده ای که فراموش کرده ای از ما
بهار سوختگی چاک دلق عریانی است
چه شعله ها که قصب پوش کرده ای از ما
مباد دردسر قیل و قالت ای غفلت
چراغ مدرسه خاموش کرده ای از ما
تبسمی که نمکپوش کرده ای از دل
ترحمی که جفا کوش کرده ای از ما
به جان مشرب ما می خورد ورع سوگند
چه توبه ها که قدح نوش کرده ای از ما
خمار حوصله سوز است نشئه رنگین تر
غمی که باده سرجوش کرده ای از ما
اسیر منفعل از آرزو نمی گردی
چه حلقه ها که نه در گوش کرده ای از ما