کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هیچ دلسوزی نداند چاره کار مرا
    شمع بگریزد اگر بیند شب تار مرا
    دست هر کس را بسان سبحه بوسیدم ولی
    هیچکس نگشود آخر عقده کار مرا
    همچو نقش پا ندارد بام و در ویرانه ام
    روزگار از بس که کوته ساخت دیوار مرا
    مانده در قید لباسم زانکه گاهی میفروش
    می ستاند در گرو این کهنه دستار مرا
    خوردنی زخم است و آشامیدنی خون جگر
    چون کنم این سازگار افتاده بیمار مرا
    گر سیه روزم ولی چون سرمه خواهانم بسی است
    روشنی از من بود چشم خریدار مرا
    نزد رندان قول و فعل من سند باشد کلیم
    سهل باشد زاهد ار بد گفت اطوار مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha