کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دختر رز از کنار میکشان یکسو گرفت
    پرده ای کز کار ما برداشت خود هر رو گرفت
    بزم عشرت روشنائی از کجا پیدا کند
    کاتش می رفت و جانش دود تنباکو گرفت
    سیر گلشن کردی و گل غنچه شد بار دگر
    بسکه از شرم جمالت دست پیش رو گرفت
    در بهاران جا بدست گل نمی افتد بباغ
    بیشتر از سبزه می باید کنار جو گرفت
    هندوان را هیج جا دلکشتر از بتخانه نیست
    خال جادر گوشه چشم تو خوش نیکو گرفت
    او که از زلف سیاه خویشتن رم می کند
    با سیه روزی چو من هرگز نخواهد خو گرفت
    خسته بسیار است در دارالشفای عشق، لیک
    آن شفا باید که کار درد از دارو گرفت
    بسکه کردم گریه رام من شد آن وحشی، کلیم
    طفل اشکم از دویدن عاقبت آهو گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha