کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی ستمکش صبر و آرام از ستمگر می رود
    می رود دریا زپی، ساحل چو پس تر می رود
    جوش سودا را علاج از دیده تر می کنم
    آب می ریزند بر دیگی که از سر می رود
    نه همین خم را دل پر، زین حریفانست و بس
    زین تنک ظرفان چه خون کز چشم ساغر می رود
    طالع دون از پی یک مطلب عالی نرفت
    بخت ما دایم بصید مرغ بی پر می رود
    آنچنان خونین دلی دارم که چون سوزد زغم
    خون زدودش جای اشک از چشم اختر می رود
    از دل من دیده ویران شد زدست انداز اشک
    می رود آبادی از راهی که لشکر می رود
    ما و شمع از ترک سر آزاد از محنت نه ایم
    آتش سودا بجا ماند اگر سر می رود
    طفل اشکم آنچنان عادت بدامن کرده است
    کز کنارم راست تا دامان محشر می رود
    می رود بر آب اگر زاهد کلیم از آبله
    در ره سودای او بر روی اخگر می رود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha