کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسیکه از خضر آب بقا نمی گیرد
    پیاله را بجز از دست ما نمی گیرد
    ز بی نصیبی اهل هنر عجب دارم
    که استخوان بگلوی هما نمی گیرد
    میان یک جهتان آنچنان نفاق افتاد
    که کاه هم طرف کهربا نمی گیرد
    باین دماغ که با بوی گل بسر نبری
    چه می کنی که دلت از جفا نمی گیرد
    بیا بیا که چنان بیتو زندگی تلخست
    که موج دامن آب بقا نمی گیرد
    نخورده پیچش و تابی بکام دل نرسی
    گهر برشته بیتاب جا نمی گیرد
    درین خمار بفریاد ما رس ای ساقی
    که غیر رعشه کسی دست ما نمی گیرد
    حلاوتی که دل از کنج فقر یافته است
    چرا شکر ز نی بوریا نمی گیرد
    حنای موسم گل تا نرفته است از دست
    کلیم پای گلی را چرا نمی گیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha