کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می کنی ای شیخ یاد از رخنه های دین خویش
    افکنی بر شانه هرگه دیده خود بین خویش
    خاکساری سربلندی را ز سر وا کردن است
    نه حصیر و خشت کردن بستر و بالین خویش
    بر کریمان شکر سائل در حقیقت واجبست
    زانکه گلبن را سبکباریست از گلچین خویش
    در پناه فیض عریانی مسلم ماند خار
    گل چه آفتها که دید از جامه رنگین خویش
    در طریقت عار چون از دین خود برگشتنست
    گر بجام جم دهد کس کاسه چوبین خویش
    هر گران سنگی شود زاندیشه روزی سبک
    آسیا را دانه می اندازد از تمکین خویش
    خودشکن را خوش نیاید مدح و بیش از دیگران
    خودپسند از ابلهی خود می کند تحسین خویش
    تلخ کامان دگر داری بجز ساغر، بده
    دیگران را هم زکاتی از لب شیرین خویش
    از غم جانسوز خود تا کی توان دیدن کلیم
    همدمان را چون چراغ کشته بر بالین خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha