کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نهد مرهم بزخم شانه جعد زلف غمخوارش
    برد زنگ از دل آئینه آب و رنگ رخسارش
    از آن مژگان او دست دعا بر آسمان دارد
    که دائم از خدا خواهد شفای چشم بیمارش
    اگر بلبل هزاران نغمه های دلگشا آرد
    نخواهد گل شکفتن تا نبیند طرف دستارش
    بسی می نالم و یاری ز بخت خود نمی بینم
    چو بیماریکه در خوابگران باشد پرستارش
    نه از باد صبا دارد سر زلفش پریشانی
    زحرص دلبری با هم نمی سازند هر تارش
    مژه خنجر گذارست و نگه مرهم خروش ایدل
    ببین چشمش باین هستی چه هشیارست در کارش
    مهیای خرابی آنچنان ویرانه ای دارم
    که سایه می گریزد همچو برق از زیر دیوارش
    بهارست و بحسرت می کنم دل از گلستانی
    که نتوان رشته جانرا برید از سوزن خارش
    کلیم از ضعف منت از مسیحا برنمی دارد
    بکنج بیکسی بهتر که بگذاریم بیمارش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha