کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب عیدست می باید در میخانه وا کردن
    بمی خشکی زهد روزه داران را دوا کردن
    صراحی گر چنین پیوسته خواهد در سجود آمد
    بیک شب طاعت سی روز را خواهد قضا کردن
    ز ماه عید بی ابروی ساقی کار نگشاید
    بیک ناخن گره نتوان زکار عیش وا کردن
    ستم باشد کشیدن جام می را یکنفس بر سر
    بیکدم اینچنین آئینه ای را بی صفا کردن
    نیابی مستحق تر از من مخمور ای ساقی
    زکوة فطر می رطلی گران باید جدا کردن
    خمار باده در چشمم سیه کردست عالمرا
    بیا ساقی که وقت شام باید روزه وا کردن
    مرا بیتابی مژگان او می سوزد از غیرت
    زچشمانش جدا ناگشتن و رو بر قفا کردن
    گرو از ما برد در تیره روزی و پریشانی
    چرا زلفت بجد دارد شکست کار ما کردن
    چنان کز هر مژه ناید دواندن ریشه در دلها
    زهر چشمی نمی آید نگاه آشنا کردن
    کجا هر بی بصیرت را رسد این کحل بینائی
    فلاطون می تواند خشت خم را توتیا کردن
    فزون از پایه خود هیچکس پستی نمی بیند
    فلک هرگز نخواهد نیشکر را بوریا کردن
    درین دریای بی ساحل کلیم از من چه می آید
    زکار افتاده اینجا بازوی موج از شنا کردن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha