کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هوای سیر گلشن مانده است و بال و پر رفته
    هوسها کاش می رفتند با عمر بسر رفته
    بعشق ریشه محکم کرده ناصح برنمی آید
    ز سوزن بر نمی آرند خار در جگر رفته
    بکوی تیره بختی چون قلم پایم بگل مانده
    اثر از شعله آهم بدر همچون شرر رفته
    شکیب بیقراران هم بجای خود نمی آیند
    نیابی از سفر تا باز چون عضو بدر رفته
    مبادا آتش سودای کس زینگونه تند افتد
    زجوش گریه ام چشمیست چون ریگ ز سر رفته
    نیم شرمنده یک گام همراهی ز دل هرگز
    براهی گر مرا دیدست از راه دگر رفته
    میان خاکساران لاف پستی می توانم زد
    هوای کرسی زانو مرا از سر بدر رفته
    رهم طی گشته اما نیست از منزل نشان پیدا
    درین سر گشتگی مانم بزلف تا کمر رفته
    بکوی تنگدستی خود زمین گیرم کلیم، اما
    سرشکم بر سر دریا بتاراج گهر رفته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha