کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۴۵: هوای سیر گلشن مانده است و بال و پر رفته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هوای سیر گلشن مانده است و بال و پر رفته هوسها کاش می رفتند با عمر بسر رفته بعشق ریشه محکم کرده ناصح برنمی آید ز سوزن بر نمی آرند خار در جگر رفته بکوی تیره بختی چون قلم پایم بگل مانده اثر از شعله آهم بدر همچون شرر رفته شکیب بیقراران هم بجای خود نمی آیند نیابی از سفر تا باز چون عضو بدر رفته مبادا آتش سودای کس زینگونه تند افتد زجوش گریه ام چشمیست چون ریگ ز سر رفته نیم شرمنده یک گام همراهی ز دل هرگز براهی گر مرا دیدست از راه دگر رفته میان خاکساران لاف پستی می توانم زد هوای کرسی زانو مرا از سر بدر رفته رهم طی گشته اما نیست از منزل نشان پیدا درین سر گشتگی مانم بزلف تا کمر رفته بکوی تنگدستی خود زمین گیرم کلیم، اما سرشکم بر سر دریا بتاراج گهر رفته کلیم کاشانی