کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کمر از تار جان باید بران نازک میان
    کی از هر رشته ای آن دسته گل می توان بستن
    بزور رعشه شوق اضطرابی آرزو دارم
    که مغزم را نباشد فرصت در استخوان بستن
    بروز ار عندلیم، شام چون پروانه خاموشم
    دران کو صرفه من نیست خواب پاسبان بستن
    علاج اضطراب دل نمی آید ز من ورنه
    بافسون می توانم لرزه آب روان بستن
    همیشه پیشه من عجز و کار اوست استغنا
    ز گلچین در زدن می آید و از باغبان بستن
    دکان گلفروشم رونق من موسمی دارد
    بخود نتوان گل داغ جنونرا در خزان بستن
    جرس این ناله را از پهلوی دلبستگی دارد
    نبایستی ز اول خویش را بر کاروان بستن
    بنازم ترک چشمت را که ترکش بسته می خواهد
    بخونریز اسیران اینچنین باید میان بستن
    کلیم از یک الف زخم اینهمه بهر چه مینالی
    سخن کوتاه کن تا کی ز حرفی داستان بستن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha