کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۱۷: کمر از تار جان باید بران نازک میان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کمر از تار جان باید بران نازک میان کی از هر رشته ای آن دسته گل می توان بستن بزور رعشه شوق اضطرابی آرزو دارم که مغزم را نباشد فرصت در استخوان بستن بروز ار عندلیم، شام چون پروانه خاموشم دران کو صرفه من نیست خواب پاسبان بستن علاج اضطراب دل نمی آید ز من ورنه بافسون می توانم لرزه آب روان بستن همیشه پیشه من عجز و کار اوست استغنا ز گلچین در زدن می آید و از باغبان بستن دکان گلفروشم رونق من موسمی دارد بخود نتوان گل داغ جنونرا در خزان بستن جرس این ناله را از پهلوی دلبستگی دارد نبایستی ز اول خویش را بر کاروان بستن بنازم ترک چشمت را که ترکش بسته می خواهد بخونریز اسیران اینچنین باید میان بستن کلیم از یک الف زخم اینهمه بهر چه مینالی سخن کوتاه کن تا کی ز حرفی داستان بستن کلیم کاشانی