کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل را از آن دو طره پرفن گرفته ام
    از هند زلف رخصت رفتن گرفته ام
    با شعله ام بنسبت عریانی الفت است
    زان روی جا بگوشه گلخن گرفته ام
    هرگز ز سنگ دلشکنانم هراس نیست
    این شیشه را برای شکستن گرفته ام
    دانسته ام حقیقت خود را چنانچه هست
    در کین خویش جانب دشمن گرفته ام
    چشم از جهان ببستم و نور دلم فرود
    روشن شده است خانه چو روزن گرفته ام
    آخر بسان فاخته ام شد گلو کبود
    منت ز خلق بسکه بگردن گرفته ام
    تا چند در نی قلم آتش زند سخن
    من هم کلیم خامه ز آهن گرفته ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha