کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پی بخلوتگه قرب از بسکه شبها برده ایم
    صبح چون سر زد بسامان شمع، ما دلمرده ایم
    نیست نفس دون امانت دار یک جو اعتبار
    حق بدست ماست گر چیزی بخود نسپرده ایم
    گر بها می داد ما را قدر ما هم می شناخت
    در کف ایام کالای بیغما برده ایم
    باده دردآمیز گردد شیشه چون بر هم خورد
    گردش افلاک تا برجاست ما آزرده ایم
    گلبن ایام را ما آشیان بلبلیم
    عالم از سر سبز گردد ما همان پژمرده ایم
    یادگار دودمان پردلی مائیم و شمع
    سر بتاراج فنا رفته است و پا افشرده ایم
    باده بر لب یار در بر می رسد ما را کلیم
    چون صراحی گر دماغ خود ببالا برده ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha