کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روز و شب از بسکه محو آن میان گردیده ام
    موی می ترسم برآید عاقبت از دیده ام
    صاحب آوازه در اقلیم گمنامی منم
    نام خود را از زبان هیچکس نشنیده ام
    اشک رنگین، داغ حرمان، زخم رشک مدعی
    وه چه گلها بهر تابوت تمنا چیده ام
    بر تنم هر جا که اشک افتد، برآید دود از آن
    از تف تبهای هجران تاب از بس دیده ام
    عیب پوشی سهل باشد، عیب نادیدن خوشست
    چشم من روشن که دایم صاحب این دیده ام
    فرصت عشرت زکف ندهم بهر جائیکه هست
    گریه تا بس کرده ام بر بخت خود خندیده ام
    گل به بستر تا نیفشانی نمی خوابی و من
    شمع سان باشعله در یک پیرهن خوابیده ام
    از سیه روزی رهائی چون بیا بد دل، که من
    هر رگ او را بتار زلف او تابیده ام
    همچو من در پیش یار بیوفای خود کلیم
    زود نتوان خار شد، عمری وفا ورزیده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha