کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آستین گریه را گاهی که بالا می زنم
    سیلی سیلاب بر رخسار دریا می زنم
    نیستم بیکار، شغلی می تراشم بهر خویش
    دست اگر بردارم از سر تیشه برپا می زنم
    کی هوای گوشه عزلت ز سر بیرون کنم
    منکه طعن دربدر گردی بعنقا می زنم
    در خطرها یاری از کس خواستن بیجوهریست
    بر صف مژگان خونریز تو تنها می زنم
    دست بر هم می زنم از حسرت دامان تو
    منکه پشت پا بسامان دو دنیا می زنم
    در کنار تربیت مانند لعلش جا دهد
    شیشه می را گر از مستی بخارا می زنم
    نم نگیرد ساغرم از خشکی طالع کلیم
    چون حباب ار کاسه خود را بدریا می زنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha