کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۸۶: آستین گریه را گاهی که بالا می زنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آستین گریه را گاهی که بالا می زنم سیلی سیلاب بر رخسار دریا می زنم نیستم بیکار، شغلی می تراشم بهر خویش دست اگر بردارم از سر تیشه برپا می زنم کی هوای گوشه عزلت ز سر بیرون کنم منکه طعن دربدر گردی بعنقا می زنم در خطرها یاری از کس خواستن بیجوهریست بر صف مژگان خونریز تو تنها می زنم دست بر هم می زنم از حسرت دامان تو منکه پشت پا بسامان دو دنیا می زنم در کنار تربیت مانند لعلش جا دهد شیشه می را گر از مستی بخارا می زنم نم نگیرد ساغرم از خشکی طالع کلیم چون حباب ار کاسه خود را بدریا می زنم کلیم کاشانی