کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۶۶: پی بخلوتگه قرب از بسکه شبها برده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پی بخلوتگه قرب از بسکه شبها برده ایم صبح چون سر زد بسامان شمع، ما دلمرده ایم نیست نفس دون امانت دار یک جو اعتبار حق بدست ماست گر چیزی بخود نسپرده ایم گر بها می داد ما را قدر ما هم می شناخت در کف ایام کالای بیغما برده ایم باده دردآمیز گردد شیشه چون بر هم خورد گردش افلاک تا برجاست ما آزرده ایم گلبن ایام را ما آشیان بلبلیم عالم از سر سبز گردد ما همان پژمرده ایم یادگار دودمان پردلی مائیم و شمع سر بتاراج فنا رفته است و پا افشرده ایم باده بر لب یار در بر می رسد ما را کلیم چون صراحی گر دماغ خود ببالا برده ایم کلیم کاشانی