کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بدام عشق تو بیدانه مبتلا شده ام
    پرم مبند چو دل بسته مبتلا شده ام
    جدا ز یاران، تار گسسته را مانم
    که بینوا شده ام گر دمی جدا شده ام
    چراغ اهل دلم، بیفروغم ار بینی
    ز گرد محنت این کهنه آسیا شده ام
    نه از ترحم، صیاد کرده آزادم
    ز ضعف تن ز شکاف قفس رها شده ام
    چو آبروی قناعت نمی برم ز طلب
    بکوی عزلت بیمایه چون هما شده ام
    همان بدیده جوهر شناس جا دارم
    اگر ز مالش ایام توتیا شده ام
    ز تیره روزی و آشفته خاطری پیداست
    که کشته بسته آن طره دوتا شده ام
    گدا شوند گر اهل طلب زننگ سئوال
    من از گدائی میخانه پادشا شده ام
    هما به تر زنند استخوانم ار بخورد
    چنین که من هدف ناوک بلا شده ام
    ز دستگیر امیدم چنان بریده کلیم
    که ناامید ز پا مردی عصا شده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha