کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای که تو دلتنگی از گریه دلت وا می شود
    تنگنای عشق زین خمخانه صحرا می شود
    هر کرا توفیق عیب خویش بینی داده اند
    بعد مردن بر مزارش کور بینا می شود
    بسترم برداشت موج از استخوان پهلویم
    می کنم بر بوریا گر تکیه خارا می شود
    از تنم نتوان کشیدن ناوک جور تو را
    زانکه همچون استخوانم جزو اعضا می شود
    بستگی در کار هر کس هست بگشاید بصیر
    یک کلیدست و هزاران قفل از آن وا می شود
    در بیابان هر کرا از تشنگی باشد خطر
    نام چشمم گر بود صد چشمه پیدا می شود
    خرمن خورشید باید شعله حسن ترا
    حیف از این آتش که برق هستی ما می شود
    سنگ طفلان گر چنین جزو بدن خواهد شدن
    در صف خواری کشانم تن زخارا می شود
    چون صدف گر قطره ای زین بحر باشد قسمتم
    از برایم عقده خاطر مهیا می شود
    در سواد زلف او تا دل وطن دارد کلیم
    تیره شد چون روزگارم خاطرم وا می شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha