کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد
    که تواند همه شب گریه بی شیون کرد
    زود رفت آنکه ز اسرار جهان آگه شد
    از دبستان برود هر که سبق روشن کرد
    ناله گفتم دل صیادمرا نرم کند
    این اثر داد که آخر قفسم ز آهن کرد
    دیده اش پاکی دامان مرا خوب ندید
    زاهد خشک که عیب من تر دامن کرد
    مار در پیرهنت به که رگ اندر گردن
    که بافسون نتوان چاره این دشمن کرد
    ناله گر برق شود با دل سنگین چه کند
    راهزن را چه غم از اینکه جرس شیون کرد
    خانه دیده سیه باد بمرگ بینش
    خلوت دل را تاریک همین روزن کرد
    سینه را از نمد فقر اگر بنمایم
    می توان شمع ز آئینه من روشن کرد
    چاک را همچو قفس جزو بدن ساز کلیم
    تا بکی خواهی از آن زینت پیراهن کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha