کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بت پیمان شکم دم از وفا زد
    اثر نقشی بر آب گریه ها زد
    خوشا آسایش دردی که ما را
    چنان گیرد که نتوان دست و پا زد
    ز درد رشک همکاران کبابیم
    بمجلس اشک شمع آتش بما زد
    ز بخت تیره روز هر که شب شد
    بجای شمع آتش در سرا زد
    چرا آب بقا نبود سیه روز
    که راه راحت آباد فنا زد
    قمار پاکبازی خوش نشین شد
    دوشش فقرم ز نقش بوریا زد
    شکر خند گل ساغر صدا داشت
    حریفان صبوحی را صلا زد
    خدنگ آه چون تیر هوائیست
    کزو نتوان شکار مدعا زد
    سموم عشق رخت هستیم سوخت
    در آن وادی که مجنون را هوا زد
    کلیم از مطلب نایاب بگذشت
    بدست آورده را هم پشت پا زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha