کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کی بود سرگشتگی ها را دل از سر واکند
    خویش را دیوانه یک شهر و یک صحرا کند
    پا اگر فرسود شاید دستگیر تن شود
    همچو نقش بوسه در یک آستان مأوا کند
    سود سودای نمک ما را سوی کشمیر برد
    اعتباری بخت شور آنجا مگر پیدا کند
    دوستان نازک مزاج و ما بسی نازک دماغ
    چون کسی اوقات صرف پاس خاطرها کند
    در دلی گر ره نداریم آنهم از تقصیر ماست
    کس باین سرگشتگی در خاطری چون جا کند
    در قدم گلزار دارد ره نورد راه شوق
    می زند بر سر اگر خاری برون از پا کند
    سیل را در ره مقام از اختیار خویش نیست
    مهلتی باید که سد راه را صحرا کند
    گر ببزمت دیر می آید کلیم از صبر نیست
    موسمی باید که کس آهنگ این دریا کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha