کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سالک نه ره بگم شده از جستجو برد
    باید بخود فرو شود و پی باو برد
    تن پروری که راحت زخم ترا شناخت
    بی آب لقمه ای نتواند فرو برد
    خونابه اش گلاب فشاند به پیرهن
    زخم کسیکه از گل روی تو برد
    هر کس امین گنج قناعت نمی شود
    این فیض خاص را دل بی آرزو برد
    صبرم چو آبروی عزیزان جور تو
    جائی نرفته است که کس پی باو برد
    گلدسته ای زشعله به بندد بسان شمع
    گر تحفه ای کسی بر آن تندخو برد
    جائیکه ترک چشم تو گردد بهانه جو
    سر را بمزد ریختن آبرو برد
    از کوه غم به بند بخود لنگری کلیم
    تا چند سیل اشک ترا کو بکو برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha