کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دست حسنت پنجه خورشید تابان می برد
    ترک چشمت تاخت بر ملک سلیمان می برد
    خوش قماری بیش ازین نبود که در اقلیم حسن
    هر که می بازد دلی آنچشم فتان می برد
    هر تنک ظرفی که نقد صبر او کم می شود
    بدگمانی پی بآن زلف پریشان می برد
    ز مغیلان بخت پا انداز سامان می کند
    هر گهم شور جنون سوی بیابان می برد
    ای که آب خضر را با می برابر می کنی
    کی غمی از خاطر خود آبحیوان می برد
    می شمارد داخل رزقش سپهر خرده بین
    گر کس انگشت ندامت را بدندان می برد
    دست ما از کار گر افتاد پر بیکار نیست
    تحفه چاک گریبان را بدامان می برد
    سالک راه فنا را می گذارد رشک شمع
    کو بیکشب راه هستی را بپایان می برد
    بر ندارد کس شهیدان را زقربانگاه عشق
    کشته را سیلاب خون اینجا ز میدان می برد
    چون طمع غالب شود از جای برخیزد کلیم
    نیک و بد را حرص چون سیلاب یکسان می برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha