کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل را کی آن طاقت بود کز فکر جانان بگذرد
    با یک جهان لب تشنگی از آبحیوان بگذرد
    من راه هجران را بخود هرگز نمی دادم ولی
    آتش ره خود واکند چون از نیستان بگذرد
    هر کس که بیند حال من داند که هجران دیده ام
    آری خرابی ظاهرست آنجا که طوفان بگذرد
    بیتو سر شکم بر کنار از بسکه ریزد چشم تر
    دامان من گر بفشری آب از گریبان بگذرد
    هر موی بر اعضای من کوکو زند چون فاخته
    هر گاه در دل یاد آن سر و خرامان بگذرد
    خواهم شب و روز توی خورشید و ماه روشنی
    کاین تیره روزی بس شود شبهای هجران بگذرد
    خاک ره شاه جهان تاج سر خود می کنم
    تا فرق بخت من کلیم از اوج کیهان بگذرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha