کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بدور دیده مژگان از دو سو لخت جگر دارد
    چراغان بر لب آب روان فیض دگر دارد
    ندارم زینتی همچون صدف جز عقده خاطر
    همیشه رشته کارم گره جای گهر دارد
    مگر یاد لبت در خاطر پیمانه می گردد
    که در بزم نشاط باده چشم از گریه تر دارد
    بجز سرگشتگی و گرد محنت حاصلش نبود
    بسان گردباد آن را که دهر از خاک بردارد
    نشان اهل غفلت جستم از پیر خرد گفتا
    نشانش اینکه در فصل بهار از خود خبر دارد
    جنون شهر دشمن با بیابان دوستی دارم
    که چون سیلاب اشکم جنگ با دیوار و در دارد
    اگر برگ و بری داری ز خود بفشان که پیوسته
    تبر پیوند اینجا با نهال بارور دارد
    چرا پیوسته شمع انجمن صندل بسر مالد
    ز بال افشانی پروانه گرنه دردسر دارد
    اگر مردن نبودی زندگی با ما چها کردی
    درین دریا اگر نشکست کشتی صد خطر دارد
    کلیم از جور گل خون شد دل بلبل چنین باشد
    گرفتاری بآن معشوق بی پروا که زر دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha