کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گرم آسوده دوران می گذارد
    کی آن زلف پریشان می گذارد
    بخون ما چنان تشنه است تیرت
    که پا در آب پیکان می گذارد
    گذارد زاد راهی رهزن عشق
    اگر سر برد سامان می گذارد
    هزار آسیب دیگر در کمین است
    که کشتی را بطوفان می گذارد
    سفید از گریه چشمم گشت تا کی
    دل این کاغذ بباران می گذارد
    جنون یکباره عریانم نسازد
    بپا خار مغیلان می گذارد
    ز شوق گوشه چشم تو سرمه
    بهشتی چون صفاهان می گذارد
    کلیم آسایش عیش وطن را
    برای اهل کاشان می گذارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha