کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حدیثت نامه را تعویذ جان شد
    قلم را نام تو ورد زبان شد
    دگر از خود چه گلها می توان چید
    براهت خار مغز استخوان شد
    بنرمی با درشتان می توان ساخت
    زبان همخانه دندان از آن شد
    باین راهی که دل در پیش دارد
    نیارد راهزن بیکاروان شد
    بگیتی هر که نام او سفر کرد
    غریب عالم امن و امان شد
    بخار پای من تا دیده وا کرد
    زچشم نقش پایم خون روان شد
    بکن کسب کمال از می فروشان
    ز یک پیمانه آدم می توان شد
    چنان در تیره روزیها تمامم
    که یک یک استخوانم سرمه دان شد
    درین گلشن کلیم از سیر چشمی
    ز گل قانع بخار آشیان شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha