کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۰۵: حدیثت نامه را تعویذ جان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حدیثت نامه را تعویذ جان شد قلم را نام تو ورد زبان شد دگر از خود چه گلها می توان چید براهت خار مغز استخوان شد بنرمی با درشتان می توان ساخت زبان همخانه دندان از آن شد باین راهی که دل در پیش دارد نیارد راهزن بیکاروان شد بگیتی هر که نام او سفر کرد غریب عالم امن و امان شد بخار پای من تا دیده وا کرد زچشم نقش پایم خون روان شد بکن کسب کمال از می فروشان ز یک پیمانه آدم می توان شد چنان در تیره روزیها تمامم که یک یک استخوانم سرمه دان شد درین گلشن کلیم از سیر چشمی ز گل قانع بخار آشیان شد کلیم کاشانی