کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عارف که جا بجز سر کوی فنا نساخت
    جائیکه سیل راه ندارد سرا نساخت
    افلاک را بفکر من انداخت وصل او
    کم بخت را سعادت بال هما نساخت
    در ملک زندگی دل بیشور عشق نیست
    آری بدهر کس جرس بیصدا نساخت
    زان کوی پا کشیدم و رفتم ز یاد او
    داروی ناگوار صبوری مرا نساخت
    عاشق که چشم حسرت او وقف آن لبست
    تا داشت دسترس بنمک توتیا نساخت
    دانی کرا ز شیردلان، مرد گفته اند
    آنرا که تنگدستی، بیدست و پا نساخت
    گفتم که دل بدست من آمد زترک عشق
    دل کز تو شد جدا بمن بینوا نساخت
    شمشیر امتیاز جهان را برش نماند
    یک جوهری درو خزف از هم جدا نساخت
    در روزگار تنگدلی عام شد کلیم
    زانسان که شمع در دل فانوس جا نساخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha