کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز بسکه سر زده مژگان او بدلها رفت
    حدیث شوخی و بیباکیش بهر جا رفت
    چگونه خاطر جمع از فلک طمع دارم
    درین زمانه که جمعیت از ثریا رفت
    بدامن آمد و آسود بیقراری اشک
    دگر چه شور کند سیل چون بدریا رفت
    متاع اشک اگرچه بخاک یکسان شد
    بیاد قامت او کار ناله بالا رفت
    ز تیرگی که دگر پیش پا تواند دید
    چو آفتاب ازین خانه دست بالا رفت
    دو بال طایر رعشه است هر دو پنجه من
    ز کف چو لنگر رطل گران صهبا رفت
    ز یمن اشکم معمور شد بیابان ها
    ز سیل گریه من شهرها بصحرا رفت
    کسی ثبات قدم در محبت دارد
    که همچو سایه ات از جلوه تو بالا رفت
    بچرخ قاصد آهی روانه ساز کلیم
    اگر علاج تو از خاطر مسیحا رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha