کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سرفراز آن سر که فارغ از غم سامان شود
    بر سرت گل زن که از دستار روگردان شود
    هر که چون سوزن زتجریدش بود سررشته ای
    صد رهش گر جامه پوشانی دگر عریان شود
    عاشق بیچاره از یک دیده در پاس رقیب
    وز دگر چشمی بکار خویشتن حیران شود
    هیچ جا بهر وطن غیر از دیار عشق نیست
    خانه در آن ملک از سیلاب آبادان شود
    شوق زخم ما چو سازد جذبه خویش آشکار
    تیرها در ترکش او جمله چون پیکان شود
    در چمن ها لاله نبود بلکه ایام حسود
    می زند آتش بباغ ار غنچه ای خندان شود
    همچو برق آن آفت صد خرمن هوش و خرد
    خویش را زان می نماید کز نظر پنهان شود
    در تماشای پریرویان اقلیم خیال
    دیده گر بر هم نهی چشمت نگارستان شود
    غیر غم کز حال دل غافل نمی باشد کلیم
    کس ندیدم پاسبان خانه ویران شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha