کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ایدل چو راز دوست نخواهی سمر شود
    نامش چنان مبر که زبان را خبر شود
    سر دارد الفتی بهوایت که چون حباب
    با او سفر کند اگر از سر بدر شود
    جاهل برو ز مرشد بیمعرفت چه فیض
    کوری کجا عصاکش کور دگر شود
    زنجیر زلف او دل دیوانه را شناخت
    سودا مقررست که شب بیشتر شود
    منت کش از حمایت کس نیست عجز ما
    تا نقش سینه هست که ما را سپر شود
    دود سپند بیهنری چون شود بلند
    آتش زن ستاره اهل هنر شود
    بر اهل عقل فیض جنون کم ز باده نیست
    باید کسی ز کار جهان بی خبر شود
    هر کس اگر بقدر هنر بهره یافتی
    بایست آب بحر نصیب گهر شود
    از هیچیک ندارد امید اثر کلیم
    گره آه شعله گردد و اشکش شرر شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha