کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خصم گو ایمن نشین گر دست ما بالا شود
    تیشه بر پا می زنیم آندم که دست از ما شود
    غنچه دلتنگیم یارب که هرگز نشکفد
    جای غم پیدا شود گاهی که خاطر وا شود
    صبر را خاصیت عمرست گوئی کاین متاع
    چون زکس گم شد نمی باید دگر پیدا شود
    بخت سنگین دل طلسمی بسته کز تأثیر آن
    باده دایم در شکست شیشه ام خارا شود
    گنج مطلب نیست گر دیوانه شد ویرانه جوی
    بهر کامی نیست گر دل مایل دنیا شود
    دیده ام چیزی نمی چیند بغیر از نقش دوست
    گر بطوبی بنگرد حیران آن بالا شود
    رشته طول امل را گر تو کوته می کنی
    جهد کن تا نارسا زاندیشه فردا شود
    این نمک دارد که خون از دل گدائی می کند
    دیده ام کو عارش از همچشمی دریا شود
    چشم پوشیدن زنیک و بد کمال بینش است
    دیده تا بینا شود باید که نابینا شود
    کسب خاموشی کلیم از کاملی کن زینهار
    باید استادت درین فن صورت دیبا شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha