کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آهم ز سرکشی بتلاش اثر نرفت
    هر جا ندید روی دل آنجا دگر نرفت
    چون یافت اینکه شربتش از خون عاشقست
    بیمار چشم تو که طبیبش بسر نرفت
    با آنکه در رهت ز دو عالم گذشته ایم
    یک گام آشنائی ما پیشتر نرفت
    جز خون دل که رنگ حنا داشت از وفا
    دیگر چه داشتم که ز دستم بدر نرفت
    بگریخت بخت و روشنی از دیده رخت بست
    بیروی تو چها که ازین چشم تر نرفت
    خود را به پیچ و تاب هزار آرزو نداد
    آسوده آنکه از پی تاب کمر نرفت
    دیگر بخواب، تشنه چه بیند بغیر آب
    مردیم و شوق تیغ تو ما را ز سر نرفت
    شعر بلند را چه غم از کاو کاو دخل
    آب گهر بسفته شدن از گهر نرفت
    از آستین خامه والای من کلیم
    یکبار دست خواهش معنی بدر نرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha