کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۷۰: دختر رز از کنار میکشان یکسو گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دختر رز از کنار میکشان یکسو گرفت پرده ای کز کار ما برداشت خود هر رو گرفت بزم عشرت روشنائی از کجا پیدا کند کاتش می رفت و جانش دود تنباکو گرفت سیر گلشن کردی و گل غنچه شد بار دگر بسکه از شرم جمالت دست پیش رو گرفت در بهاران جا بدست گل نمی افتد بباغ بیشتر از سبزه می باید کنار جو گرفت هندوان را هیج جا دلکشتر از بتخانه نیست خال جادر گوشه چشم تو خوش نیکو گرفت او که از زلف سیاه خویشتن رم می کند با سیه روزی چو من هرگز نخواهد خو گرفت خسته بسیار است در دارالشفای عشق، لیک آن شفا باید که کار درد از دارو گرفت بسکه کردم گریه رام من شد آن وحشی، کلیم طفل اشکم از دویدن عاقبت آهو گرفت کلیم کاشانی