کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پنبه ها بر روی داغ از آتش دل در گرفت
    وقت مرهم خوش که بازم سوختن از سر گرفت
    سرکشی با خاکساران کی بجائی می رسد
    سرو من از خاک نتوان سایه خود برگرفت
    من کجا، بد گردی افلاک و انجم از کجا
    خاطرم در بزم عیش از گردش ساغر گرفت
    گلستان چون ساقی مستان ندارد گلبنی
    تا گل ساغر ازو چیدم گل دیگر گرفت
    از خشن پوشی برون آورد فیض گلخنم
    تن قبای تن نما اکنون ز خاکستر گرفت
    بستگی در کار عاشق مایه کام دلست
    رشته نتواند گهر را بی گره در بر گرفت
    اشک را در چشم از لخت جگر نتوان شناخت
    طفل خودسر بود رنگ همنشینان برگرفت
    برنمی خیزد کلیم، از بستر راحت تنم
    پیکر و بستر ز خون دل بیکدیگر گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha