کلیم کاشانی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۲: پنبه ها بر روی داغ از آتش دل در گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پنبه ها بر روی داغ از آتش دل در گرفت وقت مرهم خوش که بازم سوختن از سر گرفت سرکشی با خاکساران کی بجائی می رسد سرو من از خاک نتوان سایه خود برگرفت من کجا، بد گردی افلاک و انجم از کجا خاطرم در بزم عیش از گردش ساغر گرفت گلستان چون ساقی مستان ندارد گلبنی تا گل ساغر ازو چیدم گل دیگر گرفت از خشن پوشی برون آورد فیض گلخنم تن قبای تن نما اکنون ز خاکستر گرفت بستگی در کار عاشق مایه کام دلست رشته نتواند گهر را بی گره در بر گرفت اشک را در چشم از لخت جگر نتوان شناخت طفل خودسر بود رنگ همنشینان برگرفت برنمی خیزد کلیم، از بستر راحت تنم پیکر و بستر ز خون دل بیکدیگر گرفت کلیم کاشانی