کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شکفت غنچه ولی موسم خزان منست
    فروغ عارض گل برق آشیان منست
    چنان نهفته ام اسرار عشق را، که لبم
    خبر نیافت که نام که بر زبان منست
    زبان بسته باشک روان گذاشت سخن
    چو طفل بسته زبان گریه ترجمان منست
    سفیدروئی آماجگاه جور کزوست
    چنین تو خوار مبینش که استخوان منست
    بغیر از این که بنظاره ات زخویش روم
    دگر بهر سفری می روم زیان منست
    مرا برای تغافل ببزم می طلبد
    بداد تا نرسد گوش بر فغان منست
    بچاک سینه و فریاد، پیرو اویم
    جرس براه وفا، میر کاروان منست
    کلیم اینهمه خون، پس ز فیض کاوش کیست
    اگر نه آن مژه در چشم خونفشان منست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha