کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از آن چشمی که می داند زبان بیزبانی را
    نکویان یاد می گیرند طرز نکته دانی را
    بنزد آنکه باشد تنگدل از دست کوتاهی
    درازی عیب می باشد قبای زندگانی را
    نمی خواهی که زخمت را بمرهم احتیاج افتد
    سپر از سینه کن تیر جفای آسمانی را
    کنون کز رعشه پیری بجامم می نمی ماند
    چه حاصل گر دهد دوران شراب کامرانی را
    بسان سایه گر از ناتوانیها زمین گیرم
    زهمراهان نیم واپس بنازم سخت جانی را
    ز رویش دیده محرومست و گوش از مژده وصلش
    که دوران بسته بر دل شاهراه شادمانی را
    دلم سیمای جنگ از چهره صلح تو می یابد
    بآن چشمی که بیند در تغافل همزبانی را
    بود روزیکه می در پرده شب جلوه گر ماند
    بظلمت گر نشان دادند آب زندگانی را
    کلیم الفت بخار این چمن بهتر بود از گل
    که دامن گیریش دارد نشان مهربانی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha