کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شهید آن قد رعنا وصیت کرد همدم را
    که بندد نیزه بالا در عزایش نخل ماتم را
    اگر گویم که خاتم چون دهان اوست، از شادی
    شود به زخم ناسورش علم سازد قد خم را
    بدانی تا که شهد زندگانی نیست بی تلخی
    خدا در سال عمرت داده جا ماه محرم را
    درشتند اهل عالم خواه شهری خواه صحرائی
    قضا ناپخته گل کردست گوئی خاک آدم را
    تو هم از فیض خاموشی چو غواصان گهر یابی
    نگهداری گر از بیهوده گوئی یکنفس دم را
    فلک می آورد ما را برون از کوره محنت
    ولی روزیکه خود بیرون کند این رخت ماتم را
    بنرمی چاره داغ جفای دوستداران کن
    که داخل گر نباشد موم نفعی نیست مرهم را
    علاج دیده بی آب جستم از خرد، گفتا
    مقابل دار با خورشید روئی چشم بی نم را
    نبینی پایه پستی که کس نبود طلبکارش
    شرر این آرزو دارد که یابد عمر شبنم را
    بغیر از خانه ویران سازی و رخت سرا سوزی
    کلیم آخر چه حاصل آتشین اشک دمادم را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha