کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    منم بکنج قناعت رمیده از درها
    بخویش بسته ز نقش حصیر زیورها
    غبار خاطر خود گرد هم بسیل سرشگ
    شود ببحر گل آلود آب گوهرها
    بمن عداوت گردون بجا بود، تا کی
    نشان ناوک آهم شوند اخترها
    مسلم است مرا دعوی وفاداری
    خجل ز داغ وفای منند محضرها
    زجام لاله و گل قطره ای نریزد می
    تمام حیرتم از این شکسته ساغرها
    ز بد نهادی ابنای این زمان چه عجب
    که شیر باز شود خون بطبع مادرها
    بهیچ بزم نرفتم که روی دل بینم
    منم سپند و مجالس تمام مجمرها
    اگر نه در غم عشقت زنند سر بر سنگ
    چرا چنین شده مودار کاسه سرها
    بس است بهر رمیدن ز خویش و قوم کلیم
    هر آنچه یوسف دیدست از برادرها

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha